شب های دلتنگی
حالا دیگر چند وقتی است هیچ چیزی ناراحتم نمیکند... هی روزگار! چراغت روشن است ولی صدایت قطع و وصل میشود!
خـدایـا ؛ کسی را که قسمت کس دیگریست قسمتی از دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی در فیلم مارمولک : هر وقت زندگی یه ضربه بهت زد ، آروم لبخند بزن و بهش بگو : ” جوجه ! همه زورت همین بود !؟ “ برای این که هنوز به تو فکر میکنم و هنوز دوستت دارم از خودم متنفـــــــرم... هرکس به طریقی دل ما می شکند , اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی آفرین ! خنــــــده دار است…نه؟! دوستت اگه تنهاس، اگه غم داره تو دلش، اگه میبینی زل زده به مونیتورش و هر از گاهی میخنده،از اون تلخاش؛ تو هواشُ داشته باش، تو تنهاش نذار *ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید* خوبی هاست *ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید* خدایــــــــــا دلم مرهمی می خواهد از جنس ِ خـــــــــــــــودت ... یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد. یــک لبخنـــدم را بسته بندی کرده ام
گاهي دلم ميخواد يکي ازم اجازه بخواد ؛ که بياد تو تنهاييم و من اجازه ندم ! و اون بي تفاوت به مخالفتم بياد تو و آروم بغلم کنه خاطرات خیلی عجیبند .... نوشت "قم حا " ... *ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید* کوله بارم بر دوشم ، سفری باید رفت ... *ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید* 'حسرت یعنی رو به رویم نشسته ای من "خاطر"ت را ميخواستم چقدر عجیب است دریا...! چقدر جای تو خالی ست ، از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی ، هر كسي آمد مرا در خويش پيدا كرد ورفت در نگاهم بي كسي را يك معما كرد ورفت با كليد خستگي درهاي حسرت را گشود تكه هاي قلب خود را نذر فردا كرد و رفت فكرهاي پخته اش را پشت افكارم نوشت نسخه هاي بي كسي را بازامضاء كردورفت در نگاهي كه مرورش ،ياد آبي پاك بود كينه هاي كهنه اش را غرق دريا كرد و رفت دستهايش را پر از باران احساسم نمود آسمان را در نگاه خاك معنا كرد ورفت . بــــــــــــــــرو ... معلم پسرک را صدا زد تا انشایش را با موضوع علم بهتر است یاثروت به من نخند، من هم روزگاري عزيز دل كسي بوده ام ، خدایا؛ دلم نه عشق میخواهد نه دروغهای قشنگ،نه ادعاهای بزرگ نه بزرگهای پر ادعا،دلم یک فنجان قهوه داغ میخواهد ویک دوست که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد!!!! آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد، "سنـــگِ تمــام" را میگذارنـد و مــی رونــد !!
هیچکس رو نداشته باشی چهار کلمه باهاش حرف بزنی و همش مجبور باشی احساساتت رو تایپ کنی... بزن به سلامتی حرفهای دلت که به کسی نگفتی..
برای خودت زندگی کن .... کسی که تو رو دوست داشته باشد ؛ باتو میماند برای داشتنت می جنگد ! اما .... اگر دوستت نداشته باشد به هر بهانه ای می رود ... !!! تنهايــــي را ترجيـــح ميدهـــم ؛ سیگار یه درس خوبی میده: شعری نگفته ام که بنویسم تا بگویی وای چه زیباست
به بعضی ها باید گفت خیلی وقتها به ناچار از چیزهایی که دوستشان داشتیم دل کندیم و جدا شدیم... حالا ببین چقدر در این مصیبت حرفه ای هستیم .. اینجا ایــــــــران اســــت....... اگه کسی دلتو شکونــــــــــد.... صداشو در نیار..! فردا دلش میشکنه ... صداش در میاد..!! وقتی که میگی: دیگه برای همیشه فراموشش کردم .. و تمام بد و بیراهای دنیا رو نصیبش میکنی... دقیقا همون زمانیه که...
سر راهمان قـرار نـده ! تا شبهای دلتنگیش بـرای ما باشد !
و روزهـای خوشش بـرای دیـگـری !
شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد
اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما باز است ...
و این قدر به فكر راه های دررو نباشید ... !!
...
خدا، خدای آدم های خلافكار هم هست
فقط خود خداست كه بین بندگانش فرقی نمیگذارد
او: اند ِ لطافت
اند ِ بخشش
اند ِ بیخیال شدن
اند ِ چشم پوشی و رفاقت است ...
هنوز نگرانت میشوم
هنوز دلتنگت میشوم
و مـــن
دلــــــــم را خوش کنم
که در محاصـــره ی توام …
باور کن
روزی هزار بار میمیرهTکسی که فکر میکنه برای کسی مهم نیست !!
یک نفر در دل شب.یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست.یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنی...عمرمان میگذرد
ما همه همسفر و رهگذریم
...
فقط
*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*
نزدیــــــــــــــک
بی خطـــــــــر
...
بخشنــــــــــده ...
بی منّــــــــــت ....
دست ها بالا رفت.
او گفت: من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم
اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.
...
باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟
او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد
بعد آنها را برداشت و گفت:
مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟
بازهم دستها بالا بودند
سپس گفت:
هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید
چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.
اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم
و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .
و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم
اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.
شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید.
کثیف یا تمیز، مچاله یا چین دار ، شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.
ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید
ارزش ما در این جمله است که: ما که هستیم؟
پس
هیچ وقت فراموش نکن که بعد از هر احساس شكستي ؛ براي خود ودوستانت هميشه بهترين خواهي ماند
برای روزی که اتفاقی تـــو را می بینم …
آنقدر تمـــــــــیز میخندم
...
که به خوشبختــــی ام حســــادت کنـــی …
و من در جیب هـــایــــم
دست های خالـــی ام را فریب دهـــم
که امن ترین جای دنیـــا را انتخاب کرده انــد …
و بگه : مگه من مردم که تنها بموني ..
گاهی اوقات می خندیم ،
به روزهای که گریه می کردیم !
گاهی گریه می کنیم ؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم … !!!
همه به او خندیــــدند!!
گریــــست ...
گفت به "غم ها " یم نخندید...
که هر جور نوشته شود درد دارد!!!
از ته به سر بخوان تا مـــن ِ آن روزها را بشناسی
سفری بی همراه ، گم شدن تا ته تنهایی محض ...
و باز خیســـــی چشمـــانم راآن دستمال خشک بی احساس پاک کند''
حسرت یعنی شانه هایت دوش به دوشم باشد
اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم''
حسرت یعنی تـــو که در عین بودنت
داشتنت را آرزو می کنم...'
*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*
نه "خاطره"ات را .....!
همین که غرقش می شوی تورا پس میزند،
مثل انسانها.
جای خالی ات را با هیچ چیز نمی توان پر کرد
حتی با گزینه ی مناسب . . .
بازهم بهم میرسیم ،
زمین بیهوده گرد نیست !
*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*
*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*
تـــــــرس از هیچ چیز ندارم..
وقتی یقین دارم بیشتر از من
...
کسی دوستت نخواهد داشت....
بیشتر از من کسی طاقت کم محلی هایت را ندارد
بــــــــــــــــرو ...
ترس برای چـه؟؟؟
وقتی می دانم یک روز تــف می اندازی...
به روی آنهایی که
به خاطرشـــان من را از دست دادی...
.
.
امروز واقعا دلم شکست
*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*
را بخواند,
پسرک با صدای لرزان گفت ننوشته ام !
...
معلم با خط کش چوبی پسرک را تنبیه کرد و او را پایین کلاس پا در هوا
نگه داشت پسرک در حالیکه دستهای قرمزو باد کرده اش را به هم
می مالید زیر لب گفت: آری ثروت بهتر است چون اگر داشتم دفتری
میخریدم و انشایم را می نوشتم ... :(
هی روزگـــــــــار
*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*
باور كن ..!
سلامتی همهء مادران
دلم را آنانی می شکنند؛
که هرگز دلم به شکستن دلشان راضی نمی شود ...!
امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،
نــــــــه..،
آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،
بزن به سلامتی تنهایی هات ولی تنهاییرو دوست نداشتی..
بزن به سلامتی ارزوهایی که نتونستی لمسشون کنی..
بزن به سلامتی عشقی که طالعش به اسمتنبود ولی هنوزهم دوسش داری..
...
بزن به سلامتی دوست و ادمهایی که ازپشت خنجر زدن..
بزن به سلامتی اون كسی كه مید
ونه ولی همیشه ساكت می مونه..
بزن به سلامتی هر كس كه درونش داره میسوزه اما ترجیح میده لبهاش و بدوزه..
بزن بهسلامتی اون روزگاری، که روزگارش گذشته دیگه..
بزن به سلامتي همه اوناي كه تلخ ميخورن و شيرين سخن ميگن..
بزن به سلامتی راه که آخرش معلوم نیست به کجا میره..
بزن به سلامتی سرنوشت! که نمیشه اونو از "سر" نوشت..
هنوز مست نشدم
نگاه می کنم به انتهای شیشه و اخرین پیکم
ولی هنوز حرف دارم..
به تن هايـــي كه روحشــان با ديگـــريست ... !!!
این عکسو خیلی دوست دارم..:)
به پای کسی بسوز که نفسشو خرجت کنه …!
*******
لذت خودکاری را به خویش ندیده است:
من نمیدانم چرا سهراب گفت:
“چشمها را باید شست جور دیگر باید دید”
...
آیا آن کودکی را که دراز کردست دست
و یا آن گل که ز بی مهری دهر پژمردست
و یا آن کس که از تنهایی
به نوشتن ترانه دل بست
جور دیگر دیدنش انصاف هست؟
وقتی می بینی که زنی با فریاد
بهر فرزندانش تن به هر کاری داد
…وقتی می بینی که غروب خورشید
همه جا را گرفته چون باد…
وقتی می بینی که همه غمگینند با نقاب گشتند شاد
..وقتی می بینی که سکوت در ظلمت با هزار آه و صدها فریاد
ناله ها را سر داد
…باز هم میگوی جور دیگر باید دید؟
وقتی خط به خط متن های همه نیست جز آه
… وقتی مردن همه در شهر سیاه
… وقتی که بر لب هر پیر و جوان هست زندگیم گشت تباه
… باز هم میگویی جور دیگر باید دید؟
با هزار خنده تلخ میگویم که به این حرف تو باید خندید
… شاید آن روز که سهراب میگفت:
“تا شقایق هست زندگی باید کرد”
خبر از داغ دل نسترن سرخ نداشت
… شاید آن روز سهراب به قد قامت موج ایمان داشت
شاید آن روز سهراب…!
اون اسمش پـــــــــدره
...
سلامتی تمام پدران
..
هــــــی فــــلانـــی
نردبــــــــان هـــــوس را بـــــردار و از اینـــجـــا بـــرو
با ایــــــن چــیــــزهــا قـــدت به عــــشــق نـمـی رسد !
عـــشـــق بـــال مـــیخــواهــد کـه تـــو نـــــــداری
که جدایی نادر از سیمسنمان در کل دنیا اسکار میبرد!
پر از نادر ، پر از سیمین ، پر از جدایی ، پر از مصیبت و ...
******
**
******
**
******
**
******
**
******
و هیچ احتیاجی بهش ندارم..
.
.
بیشتر از همیشه دلت براش تنگ شده...*
Power By:
LoxBlog.Com |