شب های دلتنگی

حالا دیگر چند وقتی است هیچ چیزی ناراحتم نمی‌کند... هی روزگار! چراغت روشن است ولی صدایت قطع و وصل می‌شود!

 خـدایـا ؛ کسی را که قسمت کس دیگریست


سر راهمان قـرار نـده ! تا شبهای دلتنگیش بـرای ما باشد !

و روزهـای خوشش بـرای دیـگـری !

نوشته شده در برچسب:خدایا,شب های دلتنگی,ساعت 20:49 توسط رضا عرب زاده| |

 قسمتی از دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی در فیلم مارمولک :


شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد
اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما باز است ...
و این قدر به فكر راه های دررو نباشید ... !!
...
...خدا كه فقط متعلق به آدم های خوب نیست
خدا، خدای آدم های خلافكار هم هست
فقط خود خداست كه بین بندگانش فرقی نمیگذارد
او: اند ِ لطافت
اند ِ‌ بخشش
اند ِ بیخیال شدن
اند ِ چشم پوشی و رفاقت است ...
 

 

نوشته شده در برچسب:خدا,خدا,خدا,خدا,ساعت 20:46 توسط رضا عرب زاده| |

 هر وقت زندگی یه ضربه بهت زد ، آروم لبخند بزن و بهش بگو :

” جوجه ! همه زورت همین بود !؟ “

نوشته شده در برچسب:جوجه,زندگی,لبخند,ساعت 20:40 توسط رضا عرب زاده| |

برای این که هنوز به تو فکر می‌کنم
هنوز نگرانت میشوم
هنوز دلتنگت میشوم

و هنوز دوستت دارم از خودم متنفـــــــرم... 

نوشته شده در برچسب:,ساعت 20:31 توسط رضا عرب زاده| |

 هرکس به طریقی دل ما می شکند , 

اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی آفرین !

نوشته شده در برچسب:,ساعت 12:3 توسط رضا عرب زاده| |

 خنــــــده دار است…نه؟!

که تـــــو هی مرا دور بزنی
و مـــن
دلــــــــم را خوش کنم
که در محاصـــره ی توام …
*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*
نوشته شده در برچسب:,ساعت 11:12 توسط رضا عرب زاده| |

دوستت اگه تنهاس، اگه غم داره تو دلش، اگه میبینی زل زده به مونیتورش و هر از گاهی میخنده،از اون تلخاش؛ تو هواشُ داشته باش، تو تنهاش نذار
باور کن
روزی هزار بار میمیرهTکسی که فکر میکنه برای کسی مهم نیست !! 

*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*

نوشته شده در برچسب:دوست,تنهایی,شب های دلتنگی,ساعت 11:10 توسط رضا عرب زاده| |

زندگی دفتر از خاطره هاست
یک نفر در دل شب.یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست.یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنی...عمرمان میگذرد
ما همه همسفر و رهگذریم
...
آنچه باقیست
فقط

 

خوبی هاست 

*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*

نوشته شده در برچسب:زندگی,دفتر خاطره ها,ساعت 10:45 توسط رضا عرب زاده| |

 

*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*

نوشته شده در برچسب:,ساعت 10:38 توسط رضا عرب زاده| |

 خدایــــــــــا دلم مرهمی می خواهد از جنس ِ خـــــــــــــــودت ...


نزدیــــــــــــــک

بی خطـــــــــر
...


بخشنــــــــــده ...

بی منّــــــــــت ....
 
 

 

نوشته شده در برچسب:خدایا,مرهم,ساعت 21:34 توسط رضا عرب زاده| |

 یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد.

او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟
دست ها بالا رفت.
او گفت: من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم
اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.
...
او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟
باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟
او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد
بعد آنها را برداشت و گفت:
مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟
بازهم دستها بالا بودند
سپس گفت:
هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید
چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.
اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم
و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .
و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم
اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.
شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید.
کثیف یا تمیز، مچاله یا چین دار ، شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.
ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید
ارزش ما در این جمله است که: ما که هستیم؟
پس
هیچ وقت فراموش نکن که بعد از هر احساس شكستي ؛ براي خود ودوستانت هميشه بهترين خواهي ماند
 
نوشته شده در برچسب:,ساعت 21:23 توسط رضا عرب زاده| |

 یــک لبخنـــدم را بسته بندی کرده ام

 

 

 

 

 

 


برای روزی که اتفاقی تـــو را می بینم …

آنقدر تمـــــــــیز میخندم
...

که به خوشبختــــی ام حســــادت کنـــی …

و من در جیب هـــایــــم

دست های خالـــی ام را فریب دهـــم

که امن ترین جای دنیـــا را انتخاب کرده انــد …

نوشته شده در برچسب:لبخند,تنهایی,ساعت 21:17 توسط رضا عرب زاده| |

 گاهي دلم ميخواد يکي ازم اجازه بخواد ؛ که بياد تو تنهاييم

و من اجازه ندم ! و اون بي تفاوت به مخالفتم بياد تو و آروم بغلم کنه
و بگه : مگه من مردم که تنها بموني ..

نوشته شده در برچسب:,ساعت 21:14 توسط رضا عرب زاده| |

 خاطرات خیلی عجیبند ....

گاهی اوقات می خندیم ،
به روزهای که گریه می کردیم !

گاهی گریه می کنیم ؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم … !!!

نوشته شده در برچسب:,ساعت 21:5 توسط رضا عرب زاده| |

 نوشت "قم حا " ...
همه به او خندیــــدند!!
گریــــست ...
گفت به "غم ها " یم نخندید...
که هر جور نوشته شود درد دارد!!!
از ته به سر بخوان تا مـــن ِ آن روزها را بشناسی

 

*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*

نوشته شده در برچسب:,ساعت 21:3 توسط رضا عرب زاده| |

 

کوله بارم بر دوشم ، سفری باید رفت ...
سفری بی همراه ، گم شدن تا ته تنهایی محض ...


 

*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*

نوشته شده در برچسب:سفری باید رفت,تنهایی,ساعت 11:30 توسط رضا عرب زاده| |

 ‎'حسرت یعنی رو به رویم نشسته ای
و باز خیســـــی چشمـــانم راآن دستمال خشک بی احساس پاک کند''
حسرت یعنی شانه هایت دوش به دوشم باشد
اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم''
حسرت یعنی تـــو که در عین بودنت
داشتنت را آرزو می کنم...'


*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*

نوشته شده در برچسب:,ساعت 11:15 توسط رضا عرب زاده| |

 من "خاطر"ت را ميخواستم
نه "خاطره"ات را .....!

چقدر عجیب است دریا...!
همین که غرقش می شوی تورا پس میزند،
مثل انسانها.

چقدر جای تو خالی ست ،
جای خالی ات را با هیچ چیز نمی توان پر کرد
حتی با گزینه ی مناسب . . .

از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی ،
بازهم بهم میرسیم ،
زمین بیهوده گرد نیست !


*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*

نوشته شده در برچسب:,ساعت 11:8 توسط رضا عرب زاده| |

 هر كسي آمد مرا در خويش پيدا كرد ورفت در نگاهم بي كسي را يك معما كرد ورفت با كليد خستگي درهاي حسرت را گشود تكه هاي قلب خود را نذر فردا كرد و رفت فكرهاي پخته اش را پشت افكارم نوشت نسخه هاي بي كسي را بازامضاء كردورفت در نگاهي كه مرورش ،ياد آبي پاك بود كينه هاي كهنه اش را غرق دريا كرد و رفت دستهايش را پر از باران احساسم نمود آسمان را در نگاه خاك معنا كرد ورفت .

 


*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*

نوشته شده در برچسب:,ساعت 19:56 توسط رضا عرب زاده| |

 بــــــــــــــــرو ...


تـــــــرس از هیچ چیز ندارم..

وقتی یقین دارم بیشتر از من
...


کسی دوستت نخواهد داشت....

بیشتر از من کسی طاقت کم محلی هایت را ندارد

بــــــــــــــــرو ...

ترس برای چـه؟؟؟

وقتی می دانم یک روز تــف می اندازی...

به روی آنهایی که

به خاطرشـــان من را از دست دادی...
.
.
امروز واقعا دلم شکست
 

*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*

 

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت 18:21 توسط رضا عرب زاده| |

 معلم پسرک را صدا زد تا انشایش را با موضوع علم بهتر است یاثروت


را بخواند,

پسرک با صدای لرزان گفت ننوشته ام !
...
...

معلم با خط کش چوبی پسرک را تنبیه کرد و او را پایین کلاس پا در هوا

نگه داشت پسرک در حالیکه دستهای قرمزو باد کرده اش را به هم

می مالید زیر لب گفت: آری ثروت بهتر است چون اگر داشتم دفتری

میخریدم و انشایم را می نوشتم ... :(
 
نوشته شده در برچسب:,ساعت 18:18 توسط رضا عرب زاده| |

 

هی روزگـــــــــار


*ممنون میشم عضو خبرنامه وبلاگ بشید*

نوشته شده در برچسب:,ساعت 11:36 توسط رضا عرب زاده| |

 به من نخند، من هم روزگاري عزيز دل كسي بوده ام ،

باور كن ..!


سلامتی همهء مادران

نوشته شده در برچسب:,ساعت 11:27 توسط رضا عرب زاده| |

 خدایا؛
دلم را آنانی می شکنند؛
که هرگز دلم به شکستن دلشان راضی نمی شود ...!


نوشته شده در برچسب:,ساعت 21:23 توسط رضا عرب زاده| |

 دلم نه عشق میخواهد نه دروغهای قشنگ،نه ادعاهای بزرگ نه بزرگهای پر ادعا،دلم یک فنجان قهوه داغ میخواهد ویک دوست که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد!!!!

نوشته شده در برچسب:,ساعت 21:15 توسط رضا عرب زاده| |

آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد،
امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،
نــــــــه..،
آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،

"سنـــگِ تمــام" را میگذارنـد و مــی رونــد !! 

نوشته شده در برچسب:,ساعت 21:7 توسط رضا عرب زاده| |

 

تنهایی یعنی . . .

هیچکس رو نداشته باشی چهار کلمه باهاش حرف بزنی و همش مجبور باشی احساساتت رو تایپ کنی... 


نوشته شده در برچسب:,ساعت 21:5 توسط رضا عرب زاده| |

 بزن به سلامتی حرفهای دلت که به کسی نگفتی..

بزن به سلامتی اینکه کوه درد بودی ولی دم نزدی..
بزن به سلامتی تنهایی هات ولی تنهاییرو دوست نداشتی..
بزن به سلامتی ارزوهایی که نتونستی لمسشون کنی..
بزن به سلامتی عشقی که طالعش به اسمتنبود ولی هنوزهم دوسش داری..
...
 
بزن به سلامتی شبهایی که تو تنهاییهات گریه کردی ولی نمیدونستی برای چی..
بزن به سلامتی دوست و ادمهایی که ازپشت خنجر زدن..
بزن به سلامتی اون كسی كه مید
ونه ولی همیشه ساكت می مونه..
بزن به سلامتی هر كس كه درونش داره میسوزه اما ترجیح میده لبهاش و بدوزه..
بزن به‌سلامتی اون روزگاری، که روزگارش گذشته دیگه‌..
بزن به سلامتي همه اوناي كه تلخ ميخورن و شيرين سخن ميگن..
بزن به سلامتی راه که آخرش معلوم نیست به کجا میره..
بزن به سلامتی سرنوشت! که نمیشه اونو از "سر" نوشت..
هنوز مست نشدم
نگاه می کنم به انتهای شیشه و اخرین پیکم
ولی هنوز حرف دارم..

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت 21:25 توسط رضا عرب زاده| |

 برای خودت زندگی کن .... کسی که تو رو دوست داشته باشد ؛ باتو میماند برای داشتنت می جنگد ! اما .... اگر دوستت نداشته باشد به هر بهانه ای می رود ... !!!

نوشته شده در برچسب:شبهای,دلتنگی,ساعت 21:15 توسط رضا عرب زاده| |

 تنهايــــي را ترجيـــح ميدهـــم ؛
به تن هايـــي كه روحشــان با ديگـــريست ... !!!



این عکسو خیلی دوست دارم..:)

نوشته شده در برچسب:شبهای,دلتنگی,ساعت 21:8 توسط رضا عرب زاده| |

 

 

نوشته شده در برچسب:شبهای,دلتنگی,ساعت 12:9 توسط رضا عرب زاده| |

 سیگار یه درس خوبی میده:
به پای کسی بسوز که نفسشو خرجت کنه …!
*******


نوشته شده در برچسب:,ساعت 12:7 توسط رضا عرب زاده| |

 شعری نگفته ام که بنویسم تا بگویی وای چه زیباست

تنها چند خط گریسته ام میان دفتری که سالهاست
لذت خودکاری را به خویش ندیده است:
من نمیدانم چرا سهراب گفت:
“چشمها را باید شست جور دیگر باید دید”
...
من همه چیز را همانگونه که هست می بینم
آیا آن کودکی را که دراز کردست دست
و یا آن گل که ز بی مهری دهر پژمردست
و یا آن کس که از تنهایی
به نوشتن ترانه دل بست
جور دیگر دیدنش انصاف هست؟
وقتی می بینی که زنی با فریاد
بهر فرزندانش تن به هر کاری داد
…وقتی می بینی که غروب خورشید
همه جا را گرفته چون باد…
وقتی می بینی که همه غمگینند با نقاب گشتند شاد
..وقتی می بینی که سکوت در ظلمت با هزار آه و صدها فریاد
ناله ها را سر داد
…باز هم میگوی جور دیگر باید دید؟
وقتی خط به خط متن های همه نیست جز آه
… وقتی مردن همه در شهر سیاه
… وقتی که بر لب هر پیر و جوان هست زندگیم گشت تباه
… باز هم میگویی جور دیگر باید دید؟
با هزار خنده تلخ میگویم که به این حرف تو باید خندید
… شاید آن روز که سهراب میگفت:
“تا شقایق هست زندگی باید کرد”
خبر از داغ دل نسترن سرخ نداشت
… شاید آن روز سهراب به قد قامت موج ایمان داشت
شاید آن روز سهراب…!

نوشته شده در برچسب:سهراب,سپهری,ساعت 12:2 توسط رضا عرب زاده| |

 

نوشته شده در برچسب:GOD,ساعت 11:59 توسط رضا عرب زاده| |

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت 11:56 توسط رضا عرب زاده| |

یکی هستش که جونش بره نمیزاره بهت سخت بگذره


اون اسمش پـــــــــدره

...
 
 

سلامتی تمام پدران

..

 

نوشته شده در برچسب:شبهای,دلتنگی,ساعت 11:45 توسط رضا عرب زاده| |

 به بعضی ها باید گفت
هــــــی‌ فــــلانـــی
نردبــــــــان هـــــوس را بـــــردار و از اینـــجـــا بـــرو
با ایــــــن‌ چــیــــزهــا قـــدت به عــــشــق نـمـی رسد !
عـــشـــق بـــال مـــی‌خــواهــد کـه تـــو نـــــــداری

نوشته شده در برچسب:,ساعت 11:42 توسط رضا عرب زاده| |

 خیلی وقتها به ناچار از چیزهایی که دوستشان داشتیم دل کندیم و جدا شدیم...

حالا ببین چقدر در این مصیبت حرفه ای هستیم ..
که جدایی نادر از سیمسنمان در کل دنیا اسکار میبرد!

اینجا ایــــــــران اســــت.......

پر از نادر ، پر از سیمین ، پر از جدایی ، پر از مصیبت و ...

******
**
******
**
******
**
******
**
******
 

نوشته شده در برچسب:جدایی,,ساعت 20:43 توسط رضا عرب زاده| |

اگه کسی دلتو شکونــــــــــد....

صداشو در نیار..!

فردا دلش میشکنه ...

صداش در میاد..!!

نوشته شده در برچسب:,ساعت 20:40 توسط رضا عرب زاده| |

 وقتی که میگی:

دیگه برای همیشه فراموشش کردم ..

و هیچ احتیاجی بهش ندارم..

و تمام بد و بیراهای دنیا رو نصیبش میکنی...

دقیقا همون زمانیه که...
.
.
بیشتر از همیشه دلت براش تنگ شده...*

نوشته شده در برچسب:,ساعت 20:37 توسط رضا عرب زاده| |


Power By: LoxBlog.Com

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد