شب های دلتنگی
حالا دیگر چند وقتی است هیچ چیزی ناراحتم نمیکند... هی روزگار! چراغت روشن است ولی صدایت قطع و وصل میشود!
بسلامتيِ اونايي که اين روزاشون به تظاهر مي گذره تظاهر به بي تفاوتي اي مــتــرســـــــــــک تنهایی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت!
سلامتی کسایی که
من به آمار زمین مشکوک اگر این سطح پر از آدم هاست پس چرا این همه دلها تنهاست...! بیخودی میگویند هیچکس تنها نیست چه کسی تنها نیست ، همه از هم دورند.. همه در جمع ولی تنهایند من که در تردیدم تو چطور نه تو می مانی و نه اندوه
نبودنت را با ساعت شنی اندازه گرفته ام. یک صحرا گذشت پس کجایی بیمعرفت چه قدر بد و طاقت فرساست اون لحظه هایی که نمیدونی چرا دلگیری و هیچ چیز شادت نمیکنه.با اینکه اطرافیانت شاد و خوشحالند.خدایا زود بگذران این دقایق رو که تحمل ندارم... فقط باش... همين كه هستي كافيست... دور از من... بدون من... چه فرقي ميكند؟؟؟ گل ميخري،خوب است!براي من نيست!؟نباشد!!! ھمين که رختمان زير يك آفتاب خشك ميشود كافيست... دلخوشم به اين حماقت شيرين کــنـارم گـذاشتی کـه تـلـــخـم کـنی ... خــ به دنبال کسی هستم که با درد آشنا باشد... این عصرهای پائیزی... هر آدمي تو زندگيش يه بي معرفت داره بي معرفت ، به يادتم . . . **روز جهاني كوروش بزرگ، مبارک و همايون باد** ــــــ روحش شاد و يادش گرامي ــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ و حال...
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود... ما ﻧﺴﻞ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ،
باران بیاید یا نیاید،
عاشقش بودم عاشقم نبود.... عشق ورزیدن به کسی که عشقو نمی فهمه،مثله خوندن غزل حافظ برای سوسکه مُسترابه یعنـــــــــــــی ...تجربه کردم که میگمااااااااا به سلامتی اون دختری که گرمای دست دوست پسرپیادشو با گرمای بخاری ماشین یه بچه پولدار عوض نمیکنه و به سلامتی اون پسری که تو خیابون چشمش به یه دختر ناز و خوشگل میفته ولی سرشو میندازه پایین وزیر لب میگه اخه هرچی که باشی انگشت کوچیکه عشقمم نمیشی
بی تو این باغ پر از پاییز است......
تازه خواهی فهمید، مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست. دقت کردی؟
یــه وقتایـــی یــه کسایـی رو تـــــو زندگیــمـون راه میدیم؛ به سلامتي بعضی از ماها که تنهاییم..
بعد مرگم بر روی سنگ قبرم ؛ نه نام بنویسید ، نه نشانی !
ما از اوناشیم که اگه ظاهرمون از خـــــعلیااا قشنگ تر نیس باطنمون از خـــــــعلیاااا قشنگتره
تظاهر به بي خيالي
به شادي
به اين که ديگه چيزي مهم نيست
ولي فقط خودشون مي دونن چقدر سخت مي گذره.....
آنقدر دستهايت را باز نــــــــــــکــــــــــن ،
کسي تو را در آغوش نميگيرد،
ايــســتــادگــي هــمــيــشــه تــنــهــايــي مــيــاورد...
همــــــــدرد نداری!
.
خانواده داری…
...
.
عشق داری…
تکیـــــــــه گاه نداری!
.
مثل همیــــشه….
همه چــــــی داری…
و هیـــــچی نداری...!!!
به دل آدم میذارن ...
.
.
...
.
.
.
.
.
.
.
اما دروغ نمیگن.....!
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت
غصه هم میگذرد
...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز...!
شــرابــــی شـــدم نـاب...حـــالا خمـــــاری ام را بــکــــش لعنتــــــی !!!
ـــسته اَم !
از این دلـــــداری هـ ـایِ مـــــجازی
دلـــم شــــانه هـــــایِ حــــقیقی می خــــواهد !
دلش غمگین ...
خودش ساده،
کمی از جنس ما باشد....
عجـیب بـوی نـفس هـای تـو را می دهـد ...!
گـویی ... تـو اتـفاق می افـتی...
و مـن دچـار می شـوم ..
تـمام "مــن" دارد "تـــو" می شـود
كه اون بي معرفت
دوست داشتني ترين آدمه روزگاره !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــ
ــ
ـ
پدر تنها قهرمان بود.
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد.
...
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند.
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود.
ﻧﺴﻞ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ،
ﻧﺴﻞ ﻏﯿﺮﺕ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺍﻫﺮ ، ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﺭﻭﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ،
ﻧﺴﻞ ﻻﯾﮏ ﻭ ﭘﻮﮎ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻗﺮﺽ ،
...
ﻧﺴﻞ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﺷﺎﻡ ،
ﻧﺴﻞ ﭘﻮﻝ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ ﯼ ﻭﯼ ﯽﭘ ﺍﻥ ،
ﻧﺴﻞ ﺻﻒ ﻭ ﺩﻋﻮﺍ ،
ﻧﺴﻞ ﺗﻒ ، ﻭﺳﻂ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭ ،
ﻧﺴﻞ ﻫﻞ ، ﺗﻮﯼ ﻣﺘﺮﻭ ،
ﻧﺴﻞ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﮓ ،
ﻧﺴﻞ " ﺷﯿﻨﯿﻮﻥ " ﺯﯾﺮ ﺭﻭﺳﺮﯼ ،،
ﻧﺴﻞ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻥ ﭘﯿﺮ ﻣﻮ ﺭﻧﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﮐﺎﺭ ،
ﻧﺴﻞ ﺷﺎﺭﮊﻫﺎﯼ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﯽ ،
ﻧﺴﻞ " copy , paste " ،
ﻧﺴﻞ ﻋﮑﺴﺎﯼ ﻟﺨﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺩﻭﺑﯽ ،
ﻧﺴﻞ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ،
ﻧﺴﻞ ﻓﺘﻮﺷﺎﭖ ،
ﻧﺴﻞ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻫﺎ ،
ﻧﺴﻞ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺭﻗﺺ ﻧﻮﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﻠﯿﺲ ،
ﻧﺴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻪ ، ﻧﺴﻞ ﻣﻦ ، ﻧﺴﻞ ﺗﻮ !
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ،
ﺑﯿﻦ ﻋﺬﺍﺏ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ، ﻣﺪﺍﻡ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ، ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ |:...
توباشی یا نباشی،
خاطرت باشد یا نباشد،
...
دیگر تنهاییم را با تو هرگز قسمت نمی کنم ......
و از ته دل به تو می گویم ؛
نا رفیق ! من خیس از یاد توام !
وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود ...
حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن
یکی بود یکی نبود
قلب من باز ترك خورد و شكست
باز هنگام سفر بود
...
و من از چشمانت می خواندم
كه به آسانی از این شهر سفر خواهی كرد
و
از این عشق گذر خواهی كرد
و نخواهی فهمید ...
حرف هایم حرف است،
خنده هایم، خنده هایم حرف است.
کاش می دانستی،
می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.
...
کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند،
یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.
من کمی زودتر از خیلی دیر،
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.
تو نترس، سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.
کاش می دانستی،
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،
در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.
گاهی... جای رحمت ميشويم زحمت
جای محرم ميشوم مجرم
...
جای يار ميشويم بار
جای قصه ميشويم غصه
جای زبان ميشويم زيان و....
پس زيادی به خودمان مغرور نباشيم چون با يک نقطه یا یک حرف جابجا ميشويم.
که نــنــه بـابـاشون تــــو خــونـــه بـــه زور راشـــون میــــدادن!
(بهتون بر نخوره . خودم تجربش کردم)
.
.
.
...
نه....
.
.
.
.
.
.
بلكه نخواستیم با هركسي باشیم
اینجا کسی خوابیده که روزی هزار بار مُرده و زنده شده
بنویسید
اینجا قبر یک نفر نیست
...
اینجا یک تن به همراه هزاران آرزوی زنده به گور شده خوابیده
اصلا بنویسید
اینجا کسی دفن شده که قبل از زنده بودنش ، مُرده بوده
بنویسید
او زندگی نکرد ، او هر روز مُرد ، او هر لحظه میان این مردم جان داده
...آری با خط درشت بنویسید :
اینـجا یـک نفـر بد جـوری مُـرده ..
حداقل پیش خودمون خوشالیم
Power By:
LoxBlog.Com |